4/22/2009

فضای سنگین تجربه...

4/14/2009

وقتی عبور از خوب و بد را تجربه می کنی...
وقتی عبور از درست و غلط را تجربه می کنی...
وقتی عبور از همه معیارهای رایج پیرامون را تجربه می کنی...
کمی از مزه آن آزادی بی حد را می چشی.
فقط کمی

این برداشت مطلق از آزادی چیز غریبی است.
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد....
ترسناک و دلفریب و پر وسوسه و دلهره آور است.
چطور می شود تحمل کرد این هجوم زیاده از حد آزادی را؟
شاید اینجاست که مرزهای متفاوت ظرفیت انسانها آشکار می شود.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

4/11/2009

شعرها سیالند.
کوه ها آرامند.
بندها آزادند.
مردمان در بندند.
و زمان بی رحم است.

با کمی زیبایی
اندکی دلتنگی
و دمی آزادی
می توان راهی ساخت
که به فردا برسد.

این ضعفهای من هستند که فضای آزادیم را مخدوش می کنند.
وقتی در عشق، در خلق کردن و در آزادی کاهل هستم،نقطه ضعفی اساسی دارد بطور جدی فعالیت می کند.

4/07/2009

بارزترین خروجی های آزادی، عشق و خلاقیت هستند.
اگر دنیای اطراف تو مملو از عشق و خلاقیت نیست می بایست کاری کرد.
آزادی گم شده است.

هر روز که فردا می رسد متاسف هستیم که چرا دیروز را آزاد زندگی نکردیم. عجیب اینجاست که همین امروز را هم آزاد زندگی نمی کنیم.

آزادی قابل داد و ستد نیست.
آزادی را نمی توان تحمیل کرد.
اما می توان آنرا دزدید یا دیگر گونه تعبیر کرد.
آزادی یک انتخاب است.
انتخابها را می توان یک عمر نگاه داشت یا در لحظه عوض کرد.

4/06/2009

بهترین راه از میان بردن آزادی، تبدیل کردن آن به یک ایدئولوژی است.

مردم آزادند که آزادی را انتخاب نکنند. این هم از زیبایی های آزادی است.

آدمهای آزاد منش و آدمهای ایدئولوژیست هر دو حقیقت گویی را می پسندند. آدم آزاد نتیجه نهایی حقیقت گویی را آزادی خودش و دیگران می داند بنابراین به ندرت مجبور می شود آن را کتمان کند. آدم ایدئولوژیست طرح حقیقت را تا جایی مجاز می داند که به ایدئولوژی اش آسیب نرسد بنابراین به ندرت می تواند حقیقت گویی کند. او برای پنهان یا کتمان کردن تمام یا قسمتی از حقیقت دلایل مستحکمی دارد.

ذهن ایدئولوژیست اجازه بازی و انعطاف پذیری را از خودش صلب کرده است. او نمی خواهد فرصت ها و امکانهای دیگر را ببیند. آنجایی که ایدئولوژی متوقف می شود آزادی و خلاقیت فرصت بروز می یابند.

برای یک ذهن آزاد، نخستین محدوده، آزادی های دیگران است. این مرزهاست که محدوده آزادی ها و انتخابهای او را تعریف می کنند. برای ذهن ایدئولوژیست، آزادی، حتی برای دیگران در خارج از محدوده ایدئولوژی اش معنا دارد. در این تعریف حتی شعار انسانی مانند برابری و مساوات هم تبدیل به ابزاری می شود برای همانند کردن انسانها و گرفتن حق انتخاب و آزادی های آنها.

4/05/2009

کسی که فکر می کند حق تعریف محدوده آزادی های دیگران را دارد حداقل تصوری از آزادی هم نخواهد داشت. نخستین قدم در آزادی، محترم دانستن حق دیگران در تعریف محدوده انتخابها و تصمیم گیری هایشان است.

تنها مرز قابل اعتنا برای یک ذهن آزاد، آزادیهای دیگران است.