12/10/2007

آنگاه که تنها دانش بود و غیر از آن هیچ نبود زمان آغاز نشده بود. تغییر و تحولی وجود نداشت. همه چیز در رکود یک اوج بی همتا قرار داشت. در نیاز به حرکت و جنب و جوش، دانش مطلق پذیرفت که به شکل ناقابلتری سقوط کند تا حرکت بپذیرد. بخش کوچکی از دانش پذیرفت تا به قیمت تجربه این تحرک شکل کثیفتری بپذیرد. انرژی از دل دانش خلق شد تا تحرک تجربه شود. فروغ دانش آلوده شد تا تلالویی بگیرد. "ریکان"ها زاده شدند. بسته های پر جنب و جوش دانش جنس تازه ای گرفتند. بارقه انرژی جهیدن گرفت و این زایش، گناه نخستین بود.
در تجربه ابتدایی حرکت یک رویای کودکانه نهفته بود.
آلودگی در پس آلودگی می آید. بارقه انرژی در وسوسه مجالی برای ظهور و درخشش بی تاب بود. اندکی فسردگی و پذیرش کاهلی و کاستی این مجال را فراهم می کرد. پس تنها بخش کوچکی از انرژی به شکل ناقابلتری از آن کاستی گرفت تا آن مجال تلالو خلق شود. انرژی پاک، آلودگی را تجربه کرد تا ماده شکل بگیرد. آلوده ترین شکل ریکانها، بسته های متراکمی از توده های انرژی بودند که مبنای ظهور ماده را شکل دادند. "کوارک"ها همچون جرقه های بی شکل و مرموز کنار هم قرار گرفتند تا ذات ماده را پدید آورند. این سخیفترین شکل انرژی پدید آمد تا آن بارقه پاک مجال تلالو پیدا کند و این دومین گناه بود.
زمان بدون عقربه ساعت آغاز شد. لایه های ماده و انرژی در هم تنیدند تا بارقه ظهور یابد. اسب سرکش توده های عظیم انرژی، اشکال ساده و اولیه انرژی را در هم کوبید و جهان کم کم پیچیدگی گرفت. طوفانهای بی کران و شفاف انرژی، توده های خشن ماده را به اشکال تازه بدل می کردند. در این مجال ظهور، تحرکی شادمانه و خشمگین پدید می آمد از عبور دردناک مکرر از مرز ماده و انرژی. مسیر گناه برگشت ناپذیر می نمود. در انتهای سقوط، در نازلترین شکل ماده، دانش آنچه در دایره انرژی بود را در هسته ای متراکم کرد و در وسوسه نشست.
بگذار با تلنگر کوچکی به این اسباب بازی خشن و ناپخته مسیر تغییر و تحول آشکار شود. بگذار تنها آلودگی دیگری شکل بگیرد تا مسیر حرکت و ظهور ابدی شود. بگذار گردشی دارای ثبات و اندیشه پدید آید تا مسیر کنش و واکنش ماده و انرژی ابدی گردد. پس وسوسه دانش آنچه از ماده و انرژی بود را گرد هم آورد و فشرد و رها کرد تا بزرگترین بارقه انرژی در هراسناکترین تراکم ماده بغرد. انفجار بزرگ غرید تا گناه سوم شکل بگیرد. دوران قاعده مندی آغاز شد.
دنیای آلوده ماده به موسیقی انرژی در خود انتظام یافت. کوارکها به واسطه انرژی درونی شان به تنظیم رابطه با دیگر کوارکها پرداختند تا "پوزیترون"ها و "نوترینو"ها شکل بگیرند و نظم درونی ماده بوجود آید. این نظم درونی، لایه های پر قدرت تری آفرید تا رابطه بین ذرات شکل بزرگتری بگیرد. "پروتون"ها، "نوترون"ها و "الکترون"ها پدید آمدند تا جاذبه شکل بگیرد و توده های ماده در کشاکشی انرژیک به رقص درونی شگفتشان بپردازند. ماهیت جرم به آوای وزن پرداخته شد. تکه های بزرگ ماده، یکدیگر را در لایه های کشسان انرژی قلابسنگ کردند. اتمها و ملکولها تا صخره ها و سیارات از همین قاعده ها استفاده کردند تا طبیعت خلق شود.
فضای قاعده مندی، فضای گناه بود اما ادامه دهنده ای وجود نداشت. گناه در ثبات گناه آلودش دست و پا می زد. دانش وسوسه شد: "آخرین گناه. تنها یک گناه دیگر." انرژی به پیچیده ترین شکلهای ماده هجوم برد. قاعده مندی به سطح دیگری راه یافت. "تنها آخرین گناه" و زندگی آغاز شد. این تضمین ابدی پر تحرک و آشکار گناه بود. گناه از ساده ترین و سطحی ترین شکلها به سوی پیچیده ترین و عمیق ترین ها رفت.
بقا، تلاش، رقابت، شکار، نبرد، پیروزی، جنگ و مرگ، همه و همه شکلهای تازه این گناه آخرین هستند. طبیعت بی جان به شکل آلوده ای دگرگون شد و طبیعت زنده نفس کشید تا سراشیب سقوط دانش دارای متولی قدرتمندی شود. طبیعت زنده، لذت را تجربه کرد و لذت، ادامه زندگی را تا آنجا که غیر ممکن نباشد تضمین نمود. لذت زندگی به لذت آگاهی و آفرینش رشد پیدا کرد تا گناه هر چه عمیقتر شود. موجودات هوشمند طبیعت را به قهقرا کشیدند. سهم کوچک آنها از دانش باعث شد هیچ تاثیر درستی بر دنیای پیرامون نداشته باشند. هر گام و هر تصمیم وجود هوشمند آلودگی تازه ای بود بر لایه های گناه آلود پیشین، تا روزی که بیش از آن ممکن نباشد.
روزی دگرگونی خواهد بود. دانش بسوی پالودگی باز خواهد گشت. مسیر گناه به پایان خواهد رسید. زتدگی به قاعده مندی، قاعده مندی به ماده، ماده به انرژی و انرژی به دانش باز خواهند گشت. آنگاه که زمان و زندگی و گناه به انتها برسد، دانش دوباره در آن اوج بی همتا سکون خواهد گرفت، مطلق، آرام و پاکیزه.

Labels:

12/04/2007

میشل سر در کتابش " توضیحات" می نویسد:
فلسفه پیشدستی بر افکار آینده است.
این شباهت بین طراحی و فلسفه شگفت انگیز می نماید.
آیا طراحان شاخه ای فلاسفه هستند؟