11/29/2005

بگذار بپرسیم: اگر همین الآن دنیا را ترک کنم، دیگران بخاطر چه چیز خواهند گریست؟ بخاطر آنچه در من وجود داشت یا بخاطر آنچه در پی اش بودند؟

Let's ask: If I leave others right now, for what they will cry? Becase of something there was inside me or something they look for?

11/23/2005

Have you ever swim in darkness?
You may test it with closed eyes…
Feel how it could be strange.

11/19/2005

تصحیح کنیم و جلو برویم
تصحیح کنیم و جلو برویم
تصحیح کنیم و جلو برویم
تصحیح کنیم و جلو برویم
...

ناامیدی
مرز ناامیدی همیشه در همین نزدیکی هاست. بعضی وقتها به آن زیادی نزدیک می شویم. همیشه قرار نیست اوضاع بهتر شود. شاید اوضاع خیلی هم خوب است و فقط بد به نظر می رسد. چه چیز مانند ناامیدی خلاقیت را خراب می کند؟ کاش واکسنی برای ناامیدی وجود داشت. بعضی وقتها که ضعف غلبه می کند ناامیدی را با واقع بینی اشتباه می گیریم. به هر حال یک بیماری زود گذر که بیشتر نیست. نه؟

11/14/2005

از یادداشتهای صبح هیولا
انسان در زندگی درونی و بیرونی اش نقشهای زیاد و متفاوتی را بازی می کند. آنها را می شناسی؟ ما هیچگاه خودمان نیستیم. همیشه و در هر لحظه آن نقشی هستیم که انتخاب کرده ایم بازی کنیم. از نقشهایی که بازی می کنی چیزی به یاد داری؟