1/29/2009

هر روز از خودمان بپرسیم امروز چه نوآوری در کارمان خلق کردیم؟
اگر روزی این نوآوری اتفاق نیافتاد آن روز را در طول عمرمان به حساب نیاوریم.

1/28/2009

باید منابع را مدیریت کنیم تا پول بسازیم.
پول را باید مدیریت کنیم تا رشد کند.
من به پول به اضافه مدیریت می گویم اقتصاد.

آدمهای احساساتی دنبال عشقشان می روند و امیدوارند بدست آوردن این عشق پول هم در پی داشته باشد. آدمهای عاقل دنبال پول می روند تا به کمک آن بتوانند به عشقشان دست پیدا کنند. حداقل برتری آدمهای عاقل این است که اگر به عشقشان دست پیدا نکنند می توانند با پولشان عشق کنند.

1/27/2009

قبلا در مورد رابطه آزادی و خلاقیت نوشته بودم.
رابطه عجیبی هست بین پول و آزادی.
این پول چه آزادی خلق می کند برای ذهن.

تا بحال دچار باج گیری شدن را تجربه نکرده بودم.
کردم.

رفرنس ریاضی گنبد باعث می شود بتوانیم برای طراحی یک گنبد زیبا عمق بی نهایت و غیر قابل تصوری داشته باشیم. تا هر کجا طراح بتواند صعود کند، ریاضیات همراهی خواهد کرد. این اواخر خروجی های هندسی بی نهایت پیچیده ای را دیدم که خالق آنها مدعی بود آینده معماری را خواهند ساخت. فکر می کنم آینده معماری از گنبدها شروع شود.

گنبدها را خیلی دوست دارم. پیچیده و جدی هستند. طراحی یک گنبد هم رفرنس ریاضی و هم رفرنس طبیعی قدرتمند دارد. گنبدها در چهره مکعب مستطیلی رایج پیرامون یک وجود شاخص و بی بدیل دارند. گنبد بعدی را خیلی سبک تر و خیلی قوی تر خواهم ساخت. داریم مذاکره می کنیم.

1/26/2009

این اواخر مدام فکر می کنم چقدر خوش شانس هستم.
تیم کاری گنبد در مجموع تیم خوبی بود.
پروژه با گرفتاری و پیچیدگی آغاز شد اما هر مرحله به درستی پایان یافت.
الان جای خوبی هستیم.

عکسهای پروژه:
http://picasaweb.google.com/mhrhashemi/IUSTDomeProject#

این اواخر چقدر توالی ها اتفاق می افتند.
همزمانی های عجیب، معانی عمیقی دارند.
گرچه ممکن است اتفاقات ساده ای بیش نباشند.
اما آدم عاقل از کنار هیچ اتفاقی، اتفاقی نمی گذرد.

1/21/2009

رهرو همیشه در حال عبور از خودش است.
رهرو همیشه دارد خودش را دوباره آغاز می کند.
هر روز یک روز تازه و هر لجظه یک لحظه جدید است.
آن آدم دیروز به پایان رسیده و آن لحظه قبل دیگر کذشته است.
همیشه به تمامی بگذریم.

1/20/2009

کلیات و منبع و ماخذ اساسی هر جریانی همیشه مهم است. نکته باریک در تشخیص جزئیات موثر و جزئیات غیر موثر است. گاهی اوقات نکات کوچکی هستند که کلیات را تحت تاثیر قرار می دهند و گاهی اوقات این نکات تاثیری بر محتوای کلی ندارند. اگر جریان تفکر تحت تاثیر قرار نمی گیرد می توان نکته ای را تخفیف داد یا حتی فراموش کرد.

بیش از پیش مطمئن شده ام که آدم برای عبور کردن متولد شده نه ماندن.
آدم باید مدام برود و برود و مراقب باشد تا ماندگار نشود. ماندن حتی در جای خوب هم فساد است. مسعود رسولی نژاد همیشه می گوید:
به راه بادیه به از نشستن باطل
نشستن به خودی خود باطل است. نشستن غیر باطل نداریم.

1/17/2009

سیما! تاب بیار و برنگرد.
تو نفر بیست و دوم هستی.
برای خودت زندگی کن.
بنویس.... هر چه می توانی بنویس

جایی شنیدم که به اندازه رازهایمان بیمار هستیم:
We are as sick as our secrets!
شاید به اندازه آن چیزهایی که می پوشانیم و آن اندازه که عریان نمی شویم.
یک آزادی در برهنگی هست. آنجا که هیچ چیز برای پنهان کردن نداریم.
زیبا و بی مقدار

یک زیبایی در سادگی و صداقت هست که هیچ کجای دیگر پیدا نمی شود.
همان روزهایی که شروع می کنی به بزرگ شدن و ترک دنیای کودکی این زیبایی هم از صورت و سیرت آدم رخت بر می بندد. همیشه دنبال زیباترین آدمها در جست و جو بوده ام.بزرگترین تاسف زندگی ام همیشه این بوده که رفتن اندک اندک این زیبایی از خودم را لحظه لحظه دیده ام و هیچ کاری هم نتوانسته ام برایش بکنم.

1/14/2009

آنچه که می گویم شریعت است. آنچه می کنم طریقت و آنچه هستم حقیقت است.

1/13/2009

زندگی حسابگرانه و از سر تحلیل و آنالیز و سود و زیان را نمی پسندم. فکر می کنم یک جورهایی آدم را کوچک می کند. آدم باید درشت نگر و ریسک پذیر و اندیشه مدار باشد تا بتواند حرکت کند. وگرنه زندگی می شود خوردن و خوابیدن و غم فردا و درد امروز. من آدمهای کائناتی خیالباف و روشن بین و خنده رو را می پسندم نه آدمهایی که روی زمین راه می روند و هر وقت بپرسی می دانند چقدر توی جیبشان دارند و چقدر حق دارند خرج کنند.

1/05/2009

آدمها وقتی در مشکلاتشان غرق می شوند فشرده می شوند.
آدمهای فشرده کوچک و کوچکتر می شوند.
آدمهای کوچک واکنشهای ضعیفی دارند. آنها کوته بین و نزدیک بین می شوند.
خیلی مراقب هستم که با مشکلات روبرو شوم. غرق شدن در آنها خیلی خیلی خطرناک است.

آدمهای گفتگوی آزاد را فهرست کردم.
بیست و یک ایمیل زدم.
دو نفر جواب داده اند. انگار یک چیزهایی آغاز شد.

یک برنامه جدی دارم.
یک فکر بنیادی است بر اساس گفتگو. می خواهم یک چیزی را بر اساس گفتگو با آدمهای با ارزش پیرامونم خلق کنم.
فکر می کنم در نفس گفتگو یک رشدی نهفته است.
در هر گفتگویی که در فضایی آزاد و انسانی انجام شود چیزهای بزرگی می شود یافت و می شود خلق کرد.
می خواهم اساس یک گفتگوی آزاد را پیش ببرم.