8/27/2007

قضاوت نکنیم
قضاوت وحشتناک ترین کار دنیاست. چطور یک آدمی با نقایص و محدودیتهای بسیار، مثل بقیه آدمها می تواند بخودش اجازه بدهد که در مورد خوب و بد بودن کارهای دیگران تصمیم بگیرد. این نقص جامع انسانی باعث می شود که بتوانیم مطمئن باشیم که هیچ قضاوتی به تمامی درست نیست و هیچ جریمه ای کاملا منطبق بر کار بد انجام شده نخواهد بود.
آدم آزاد منش هیچگاه به مسند قضاوت نخواهد نشست. آدم آزاد منش هیچگاه در مورد هیچ چیز قضاوتی نخواهد داشت. آدم آزاد منش هیچگاه حکم نمی کند. آزاد منشی با حاکمیت فاصله بسیار دارد.

روح آزاد منشی
دوستی را که در مالزی زندگی می کند به تازگی ملاقات کردم. در تصویر ذهنیت جامعه مسلمان مالزی گفت: در ماه رمضان کسی مراقب تو نیست که روزه هستی یا نه . کسی مراقب نیست که روزه خواری می کنی یا نه. آنها نگران هستند که برای افطاری چه خواهی کرد. این چیزی جز حضور روح آزاد منشی نیست.

خلق آزادی
آزادی بدست آوردنی نیست. خلق کردنی است. نمی فهمم چطور این همه کمپین ازادی برای سیاسیون و زنان و جوانان و غیرا برگزار می شود! وقتی هیچکدام از این تلاشها در طول تاریخ منجر به بدست آوردن آزادی نشده است چرا آنها را ادامه می دهند. خلق ازادی از حضور ازاد منشی در روح آدمها پدید می آید. نمی توان به کسی ازادی داد. آدم می تواند آزاد زندگی کند. اگر کسی روح آزاد منشی نداشته باشد در یک جامعه دموکرات هم لذت آزادی را نخواهد چشید. آزادی یک ماهیت گسترش یابنده است. وجود آدمهای ازاد باعث تکثیر انها می شود. آزاد زندگی کنیم. اطرافیانمان کم کم تبدیل به انسانهای آزادی خواهند شد. جامعه مان کم کم تبدیل به جامعه ای آزاد می شود. راه دیگری برای خلق آزادی وجود ندارد.

8/26/2007

مثلثها
وقتی بطور جدی خلاقیت درس می دادم، مثلث خلاقیت، بازی، لذت را مثلثی کارا برای درک خلاقیت می دیدم. حالا فکر می کنم در یک نگاه جامعه شناختی می توان این مثلث را خلاقیت، تغییر، آزادی هم تعبیر کرد. آیا برای خلاقیت می توان مثلثها و مربعهای دیگری هم تصور کرد؟ سعی می کنم از زاویه های دیگر به این مبحث نگاه کنم. این ذات خلاقیت است.

8/25/2007

گشایش
یک وقتهایی چیزی می نویسی برای دیگران که خودت را روشن تر می کند. این اواخر در ایمیلی برای دوستی نوشتم: تغییر کن. آزادی خودش می آید." و انقدر که برای خودم داشت نمی دانم برای او داشت یا نه. جوامع برای رسیدن به ازادی تغییر می کنند. جوامع آزاد هم برای حفظ ازادی که دارند ناچار از تغییر هستند. ذهنی که ساکن می ماند و جامعه ای که تغییر را بر نمی تابد، قدرت تحمل ازادی را ندارد. هنوز ندارد....

8/18/2007

تردیدها...
همیشه تردیدها بوده اند. همیشه دلایل خوبی برای نکردن برای نرفتن برای نگرفتن و برای نخواستن وجود دارد. اما آدمهای موثر همیشه به دنبال دلایل رفتن و کردن و دیدن و شدن و خواستن می گردند. کسی هم باید باشد که از تردیدها عبور کند. ریسک و لذت را درست همین جا می توان یافت. من در میان تردیدها غوطه ور هستم....

آنکه می گذرد ...
دوباره وقت گذشتن نزدیک می شود. دوباره وقت عبور است. اگر آدم شجاعی بودم چه می کردم؟
بدون شک همان کار را خواهم کرد....بدون شک....

8/07/2007

عشق
عشق كجا مي تواند بوجود آيد و ظهور كند غير از دنياي آزادي؟ آنجا كه آزادي نيست عشق مي تواند وجود داشته باشد؟ آدم تا آزادگي را تجربه نكند عشق به سراغش نمي آيد. آدم در زندان مي تواند عاشق باشد. بندي بودن ربطي به آزادي ندارد. آزادي آنجاست كه آدم در بند چيزي نباشد.

8/06/2007

كركره ها
آدم يك وقتهايي بي خودي دور خودش مي چرخد و با ايده يا راه حل خوبي كه يافته كلنجار مي رود. آدم يك وقتهايي مي ترسد از آنچه كه يافته قدمي پيش تر برود. آدم يك وقتهايي تنبلي اش را جدي مي گيرد و يك اسم ديگر رويش مي گذارد و جريان ايده هايش را تعطيل مي كند. آدم يك وقتهايي تصميم مي گيرد ديگر خيلي آدم نباشد. اين جور وقتها كركره ها را پايين مي كشد و مي رود ماهي گيري. كركره ها را زود پايين نكشيم. شايد مشتري خوبي همين نزديكي ها باشد.

حقيقت
حقيقت آشكار است. كسي نيست چشمانش را باز كند.