10/20/2005

از یادداشتهای صبح هیولا
زمانی که نخستین بار انسان به ابزار پناه برد تا سنگی را جابجا کند، آوا یا صدایی خلق کند یا از خود دفاع کند چیزی خلق کرد. او توانست کارکرد جدیدی را به چیزی که تا آن زمان دارای آن عملکرد نبود نسبت بدهد. این خلاقیت مبتنی بر اطلاعات نبود. انسان با خلق کاربردهای جدید برای مکانیزمها، انرژی ها و مواد پیرامون خودش توانست دنیای امروزش را شکل بدهد. او با خلاقیت بدون اطلاعاتش دنیای اطلاعاتی امروز را بوجود آورد.

از یادداشتهای صبح هیولا
همه زوایای خلاقیت قاعده مند نیست. انسانها دانسته و ندانسته دارای امکان خلاقیت پیچیده ای هستند که آنها را به خلق در دنیای بدون اطلاعات راهنمایی می کند در حالی که در دنیای ماشین، خلاقیت در مجموعه اطلاعات موجود ممکن است.

از یادداشتهای صبح هیولا
ارزش و هویت هم قاعده هایی دیگر هستند. اگر مجموعه نتهای تکرار شونده در یک سبک مشخص موسیقی را استخراج کنیم و ترکیب جدیدی از کنار هم گذاشتن آنها بوجود بیاوریم، موسیقی تازه ای خلق کرده ایم که هویت سبک مرجع را حفظ کرده و در عین حال متفاوت است. سایبرنتیک ثابت کرد که خلاقیت می تواند قاعده مند باشد.

از یادداشتهای صبح هیولا
می خواهیم از یک سیستم هوشمند مصنوعی بخواهیم برایمان موسیقی جدیدی خلق کند. از او بخواه نتهایی را به اتفاق کنار هم بگذارد و کنترل کند که در مجموعه موسیقی های پیش از آن وجود نداشته است. آنچه برایت خواهد نواخت یک موسیقی جدید است و بدون شک توسط ماشین "خلق" شده است.

از یادداشتهای صبح هیولا
اگر به تخیل از دیدگاه نتیجه نگاه کنیم به خلاقیت می رسیم. یعنی آنچه از تخیل و رویا زاده می شود ایده هایی است که دنیای آینده را بنیاد می گذارد. آیا خلاقیت می تواند قاعده مند باشد؟

10/15/2005

نظم
تعریف قدیمی نظم را عوض کنیم. جرات داشته باشیم این تعریف جدید را در قسمت کوچکی از دنیای اطرافمان بکار بگیریم. روح زندگی تازه می شود.

10/04/2005

منطق غریب
بشریت مسیری دارد که از منطق نمی گذرد. لااقل این منطق بسادگی قابل درک نیست. آدم نمی داند چرا هیتلرها و چنگیزها در همان بچگی آبله نمی گیرند یا در بزرگسالی در صحنه خشن زندگی از میان برداشته نمی شوند. نمی شود درک کرد چرا بشریت خودش را درگیر کسانی می کند که منطقی برای ادامه زندگی آنها وجود ندارد. این همان مسیر بشریت است. وقتی برای نوشتن ادامه ای برای "ملکه" مردد بودم مسیر بشریت و منطق غریبش فرا رسیدند، و "پروتوکل" زاده شد. امیدوارم "ملکه" مسیر بشریت را از "پروتوکل" و سپس "امپراتور" بگذراند. بین "پروتوکل" و "امپراتور" فاصله ای است که دوست دارم آن را با کتابی پر کنم. چند خطی هم نوشته ام. تا چه پیش آید.

از یادداشتهای ملکه
" ... من مسوول هر آنچه هستم که در دنيای پيرامونم می گذرد. من مسوول تمامی اتفاقات گذشته، حال و آينده هستم. من مسوول مسووليتهايم در قبال خودم و همه چيزهای ديگر هستم. اين مسووليت به معنای مقصر بودن نيست. به معنای روشن بودن تکليف من با انسانها، اشيا، اتفاقات و دنيای پيرامون من است. مرز مشخصی ميان آنچه برای من اهميت دارد و چيزهايي که برای چگونگی شان اهميتی قائل نيستم وجود دارد. .."