انرژی هسته ای!
وقتی همه در مورد انرژی هسته ای می نویسند و اظهار نظر می کنند چرا من نکنم؟ وقتی بچه ای غذایش را نمی خورد یا کاری را که می خواهید انجام بدهد نمی دهد چه می کنید؟ موثرترین راه این است که به او بگویید حق نداری این را بخوری...حق نداری به این دست بزنی...حق نداری به آنجا بروی و حق نداری آن کار را بکنی. حتما آن را خواهد خورد...و حتما کاری را که می خواهید انجام خواهد داد. فکر می کنم دنیا خیلی دلش می خواست از شر حجم زیادی قطعات بالامصرف هسته ای راحت شود اما دلش نمی آمد آن همه مخارج انجام شده را یکجا دور بریزد. راستی...وقتی می شود آنهمه آشغال را به قیمت سرسام آور فروخت چرا دور بیاندازیم؟ تازه دور انداختن این همه قطعه مظنون به آلودگی های رادیواکتیو که کار آسانی نیست. پس دنیا آزمایشی کرد. اول غربی ها با ناز و افاده آشغالهایشان را با سلام و صلوات فروختند وقتی ناز کردند که نمی دهیم و نمی شود و نباید و این حرفها, ما را انداختند توی بغل روسها که آشغالهای آنها هم روی دستشان نماند. حتما پورسانت خوبی هم این وسط گیرشان آمده است. حالا ما شده ایم بازار گرم کن هم غربی ها و هم شرقی ها چون وسط این کش وا کش دادن و ندادن سوخت و قطعه و بازرس و تهدید نظامی یک دفعه همه کشورهای جهان سوم علاقمند شده اند انرژی هسته ای داشته باشند و غربی ها و شرقی ها هم ناز می کنند و می گویند فقط با دفترچه بسیج اقتصادی می دهیم. به جایش هم فقط نفت قبول می کنیم. پیش پرداخت هم باید بدهید. فقط نمی دانم چرا از ما تشکر نمی کنند و پورسانت بازاریابی ما را نمی دهند.
<< صفحه اصلی