7/16/2005

ندانستن
آدمهايي هستند که نسبت به چالشهايشان بی تفاوت و سهل انگار نيستند. آنها برای چالشهايشان مسئولانه می انديشند و جدی عمل می کنند. چالشهای قديمی، ناکاملی های بزرگ امروز هستند. وقتی چالشها مورد توجه قرار بگيرند، ديگر چالش نخواهند بود. ديگر ناکاملی بوجود نخواهند آورد. آنکه چالشی ندارد و آنکه ناکاملی ندارد کودک است. گرچه چالشها بستر بروز خلاقيت هستند اما بی چالشی لطِف ترين و زيباترين جلوه گاه آن است. بی چالشی يعنی ندانستن مطلق. يعنی گشايش بی مرز. بی چالشی يعنی آزادی از همه چيز. آنکه بی پروا به آغوش چالشها می رود می تواند از آنها آزاد شود. آنکه برای بندهايش کاری می کند می تواند به گشوده شدنشان متعهد شود. برای آنکه بندها را می گشايد ديگر چيزی ارزش دانستن ندارد.

دانستن، جايگاه معين بودن است. دانستن، جايگاه قطعيت است. حال آنکه در کائنات کيست که بداند؟ کيست که بتواند مطمئن باشد که می داند و جز آنکه او می انديشد نيست؟ دانستن، جايگاه جهل است. دانستن، جايگاه کوتاه و نزديک و موقت و متزلزل ناپايداری است. خلاقيت، ندانستن است.