دوباره آزادي
يك جذابيتي در اين معنا هست كه باعث مي شود نتوان آن را براحتي كنار گذاشت. دلم نمي خواهد گفتگوي ازادي را به اين راحتي ببندم. نمي توانم! همين الان در ساختار طراحي كه آن را اداره مي كنم دو بخش كاملا منفك وجود دارد. يك واحد طراحي عملياتي بسيار درگير اجراي پروژه هاي سريع و ديگري يك واحد طراحي راحت تر با مديريت دور از مركز شركت و دور از پروژه هاي پر فشار. هر دوي اين واحدها در واقع تشكيل دهنده يك واحد طراحي هستند اما در دو شهر مختلف و داراي دو سيستم متفاوت. تفاوت اصلي آنها در محدوده آزادي تعريف شده و اعمال شده در آنهاست. واحد اول تبديل به يك واحد مجري توانمند شده و هر صورت مساله اي را به جوابهاي عملياتي مي رساند. واحد دوم با پروژه هاي اجرايي چندان آشنا نيست. اما به روح يك واحد طراحي واقعي بسيار نزديك تر است. يك طراح واقعي آرزوي كار در چنين مركز طراحي را دارد. جالب اينجاست كه مديران شركت واحد اول را بسيار معتبرتر از واحد دوم مي دانند. بسياري اين واحد دوم را قابل حذف و بي فايده تلقي مي كنند. دنياي عجيبي است!
<< صفحه اصلی